سلام چون به دریا ودریادلان خیلی علاقه دارم اسم وبلاگمو ((دریایی))گذاشتم. تصمیم دارم توی وبلاگم هرمطلبی که قشنگ،جالب،دیدنی،خواندنی،شنیدنی و....باشه رابذارم والبته تعدادی ازشعرهام...که تقدیم می کنم به دریای شعرهام وشمادریادلان
روزی اهالی یک روستاتصمیم گرفتند که برای باریدن باران جمع شوندودعاکنندونمازبخوانند.روز موعودفرارسید.همه جمع شده بودند...وفقط پسربچه ای باخودچتر آورده بود...واین یعنی ایمان!!!